حسنا ساداتحسنا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

گلآب

سیب گلاب

  متن آهنگ در حال حاضر وبلاگ: کی میگه بین دو تا نی ، یکیشون شکر نداره نه عزیزم برا بابا دختر و پسر نداره   دخترا سیب گلابند ، مثل برفند ، مثل آبند برف جاده گل و خاکه ، آب چشمه اما پاکه دخترا شاخه نباتند ، چشمه ی آب حیاتند   اجر حافظ که میگن شمس حقه ، شاخه نباته چشمه ی آب حیات تو کوچه نیست ، تو ظلماته   ظلمات طرح یه پرده ست مثل پرچین ، مثل نرده ست آب که بی پرده میشه ، دریای شوره آب روشن توی چشمه ست ، توی یک تنگ بلوره   یه روزی یکی میاد که مرکبش اسب سپیده رو لباش سرخی شرمه ، تو چشاش برق امیده زین اسبش نقره کوبه چکمه هاش رنگ غروبه ساده و سبک عنونه ، سر گرونه عاشق دختر شاه پ...
18 اسفند 1392

استراتژی!!!!

در مقابل کار بدی که حسناسادات انجام میده وقتی اخمش می کنم، یه خط میفته وسط ابروهام. بلافاصله میاد و همونجا رو یه بوس سفت میکنه و اینقدر ادامه میده که با خنده ام اون خط از بین بره!   برای یاد دادن اجزاء صورتش اول اسمش رو میگفتم بعد بوس میکردم،اینجوری که اول می گفتم پیشونی بعد همونجا رو بوس می کردم،بعد مثلا ابرو،چشم و .... حالا بعد چند ماه از این ماجرا،وقتی که دعواش میکنم و دادمیزنم سرش و خیلی قضیه جدی باشه  یکدفعه میاد به معنی واقعی نقطه به نقطه ی صورتمو بوس می کنه،همونکاری که من با خودش می کردم: وسط ابرو، پیشانی، ابروها، چشمها، لپ ها، لب، بینی، دو گوش، مو، چانه   بابائیش:حسنا بابا پس من چی؟!من داره حسودیم میشه ...
15 اسفند 1392

دخترووونه

به دلایلی چند روز پیش جای تلفن عوض شد و آمد روی میز توالت اتاق خواب!   و فرصتی پیش آمد برای دخترکمان برای واکاوی کشوهای میز من در زمان مکالمه ام با تلفن!   ناگهان برق عجیبی در چشمانش درخشید و از شدت ذوق میگفت :واااهاااای   یک عدد لاک قررررررمز از میان آنهمه وسیله پیدا کرده بود، جالب بود که کاربردش را هم میدانست.   لذت عجیبی است گرفتن انگشتان کوچکش برای لاک زدن، بیشتر از او من ذوق می کنم با دخترداشتنم!   نمی دانید چه لذتی دارد دیدن کارهای دخترانه ایش!   و ژست بعد از انجامشان که به همه نشان میدهد و انتظار به به و چه چه تغییر جدیدش! را دارد و یا انتظار دارد اگر خودش نشان نداد همه این تغییر...
12 اسفند 1392

جامانده!

آقاسید ما یکشنبه عازم سفرمشهد شدن و اینجابود که من قلبا فهمیدم باید لیاقت داشته باشیم که طلبیده بشیم ،حدود سه هفته پیش که پدر و مادر آقاسیدما مهمونمون بودن قرار شد که ما با اونا بریم زیارت،از خدا چه پنهون من همچین توی دلم راغب نبودم چون هوا بشدت سرد شده بود و من میترسیدم که با حسنا برم و اون دوباره سرمابخوره و مکافات شه،در کل سختم بود با بچه بخوام برم سفر، وقتی شنیدم که سفرمون به دلیلی لغو شد انگار ته دلم یه کم خوشحال شدم در صورتیکه بقیه خیلی ناراحت شدند.    اینا رو گفتم که به اینجا برسیم که الانی که من تو خونه م، آقاسیدمحسن ما مشغول زیارتند و پدر و مادرشون هم سه روزیه که از مشهد برگشتن !(البته بایدبگم ازطرف مدرسه ای که درس مید...
24 بهمن 1392

این روزهایش....

  حسنای بیست و دو ماه ی ما در حال حاضر حدود ده کلمه رو میتونه بگه:   مامان ، نمّه  و حتی گاهی ننه!! .........همه ی این کلمات به اینجانب اشاره دارند   باباااااا. ....... به بابایی برمیگرده جالبه بدونید که صراحتا تنها این یک کلمه رو خیلی غلیظ اصفهانی میگه نوش جون آقاسید که دعا میکرد بچه ش لهجه اصفهانی نداشته باشه!!!     مرسی ............در بیان تشکر بکار میبره ولی نمیدونم چرا مرسی؟!!! چون ما اهل مرسی گفتن نیستیم   بیسینم .........1-بشینم(روی کابینتها، روی صندلی،کنار مامان و هر جای قابل نشستن) و                    2-بکشم(نقاشی بکشم...
6 بهمن 1392

20 ماهگی

حسنای خوبم                                                        بیست و دو ماهگیت مبارک نازنینم،   بزرگتر شدنت را هر لحظه میبینم و هزاربار شکر میکنم،   شنیدن هر کلمه از دهانت  برای من از هر سخنی شیواتر است*،   عمق نگاه هایت مرا به عمیقترین احساس گرم دوست داشتن می برد،   لبخندت دلم را میبرد به آسمان،   وقتی مرا غرق در بوسه های خودت میکنی اوج میگیرم بسوی ابرها   شاد می شوم از لحظه لحظه بودن با تو   دختر بیست و دو ماهه ام! &nbs...
5 بهمن 1392

مدل های برخورد با موقعیت ها به روش حسنا!

  مدل برخورد حسنا با کتاب:   حسنا بسیار به کتاب علاقه نشون میده مخصوصا کتاب هایی با عکس بچه ها رو خیلی دوست داره و تقریبا می تونم بگم در حال حاضر تنها وسائلی هستند که می تونند حسنا رو به مدت چند دقیقه بیشتر مشغول نگه دارند(حتی بدون حضور من!)   قابل ذکره که حسنا در حین مطالعه علاقه داره  که این بلا رو سر کتابهاش در بیاره ولی دفعه بعد حتی با تکه های این کتابها هم رابطه برقرار میکنه و میاره تا من براش یخونم و یا عکساشو توضیح بدم! یه جائی خوندم که اگه بچه ای به کتابهاش آسیب میرسونه باید برای مدتی اونا رو از دیدش دور نگه داریم بعد دوباره بیاریم ولی این تکنیک برای ما اصلا کاربرد نداشت چون در هر موقعیتی اینجوری...
19 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلآب می باشد