حسنا ساداتحسنا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

گلآب

جامانده!

1392/11/24 0:07
نویسنده : مامانی
189 بازدید
اشتراک گذاری

آقاسید ما یکشنبه عازم سفرمشهد شدن و اینجابود که من قلبا فهمیدم باید لیاقت داشته باشیم که طلبیده بشیم ،حدود سه هفته پیش که پدر و مادر آقاسیدما مهمونمون بودن قرار شد که ما با اونا بریم زیارت،از خدا چه پنهون من همچین توی دلم راغب نبودم چون هوا بشدت سرد شده بود و من میترسیدم که با حسنا برم و اون دوباره سرمابخوره و مکافات شه،در کل سختم بود با بچه بخوام برم سفر، وقتی شنیدم که سفرمون به دلیلی لغو شد انگار ته دلم یه کم خوشحال شدم در صورتیکه بقیه خیلی ناراحت شدند. 

 

اینا رو گفتم که به اینجا برسیم که الانی که من تو خونه م، آقاسیدمحسن ما مشغول زیارتند و پدر و مادرشون هم سه روزیه که از مشهد برگشتن!(البته بایدبگم ازطرف مدرسه ای که درس میده دعوت شدن و پدر و مادرشون هم از یزد بلیط قطار گیرشون اومد و رفتن،یعنی هیچکدوم فکرنمیکردن بعد از لغو اون سفر به زودی قسمتشون بشه برن)

 

 

 

یعنی واقعا احساس بی لیاقتی بهم دست داده، حسابی از قافله جا موندم،خدا کنه مارو هم آقا زودتر بطلبن.

 

 

پی نوشت ۱ : حسنا گرچه به ظاهر بابت ندیدن باباش دلتنگی نمی کنه ولی بارها شده که وقتی تو حال خودشه ‌دیدم بابا بابا میگه یا مثلا فنجونو گذاشته در گوشش داره با باباش حرف میزنه یا هر دفعه که تلفن یا گوشیم صدایی ازش در میاد،فکر میکنه باباشه.

 

 

 

پی نوشت۲ : ۲۲بهمن امسال رو نیت داشتم حتما برم مخصوصا باحسنا! ولی متاسفانه نشد که بریم چون همسرم که مسافرت بود و نمیشد تنها برم،میخواستم باخاله ی حسنا برم که اونم نشد بره چون محمدحسین شب قبلش دستش شکسته بود و پیشش موندیم.

 

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان خانمی
25 بهمن 92 11:10
خدا همه شماها رو واسه هم حفظ کنه. خدا نعمت پدر و مادر رو از هیچ بچه ای نگیره. مواطب خودتون و حسنا جون باشید
مامانی
پاسخ
ممنون الهی آمین چشم
الــــــــيما
29 بهمن 92 11:13
حدا باباش و براش حفظ كنه الهي قسمتت ميشه دوست جان زود
مامانی
پاسخ
آمین خدا کنه
نرگس مامان طاها و تارا
30 بهمن 92 16:15
سلام همشهری،چقدر دیر داریم آشنا میشیم،اما همینم غنیمت. اول امیدوارم هرچی زودتر برید سفر مشهد،دوم من ارادت خاصی به سادات مخصوصا از نوع کوچولوهاشون دارم.اما از کارگاه بگم برات گفته بودم که فقط بازی داریم و پرورش خلاقیت،یعنی هیچ آموزشی مطرح نیست،چون اصولا تا سن زیر سه سال آموزش مفهوم نداره،چون بچه ها قانونمند نیستن،پس هدف فقط بازیه و فعالیت فیزیکی،چرا چون تو بازی گروهی بچه اجتماعی میشه،حس مفید بودن پیدا میکنه،یاد میگیره گاهی حرف گحرف خودش نیست و باید به نظر دیگران احترام بزاره و....که در همه این مراحل مادر همراه کودک هست.یعنی بازی ها اول توسط مادرها وبعد در صورت تمایل کودک،با بچه ها انجام میشه..... فکر کنم برای معرفی کافی بود
مامانی
پاسخ
سلام خوش اومدین به وب ما،قدم رنجه فرمودین! خیلی خوبه ایده تون،مخصوصا برای ما که دخترمون مهد نمیره وکمتر با همسن و سالهای خودشه.انشالله پیگیز کارتون میشم که شرکت کنیم.
مامان سید
6 اسفند 92 18:02
اینجور مواقع آدم حسابی می‌سوزه از بی‌لیاقتی‌های خودش... البته که حتما از شما بی‌لیاقتی نبوده و گذاشتند وقتی دعوتتون کنند که شرایطتون برا یه زیارت خوب مساعد باشه. دخترها در هر حال بابایی‌ان، حتی اگه به روی خودشون نیارن.
مامانی
پاسخ
کاش همینطور باشه که فرمودین ممنون از حضورتون مامان سید
مامان خانمی
7 اسفند 92 12:33
چرا دیگه مطلب جدید نمینویسی مامانی؟
مامانی
پاسخ
از بس تنبلم من
مامان ارشیا
8 اسفند 92 16:26
وای چه سفری از دست دادین کاش میشد که برین ولی حتما حکمتی بوده انشاالله تو بهار و تابستون که هوا خوب میشه
مامانی
پاسخ
انشالله
lلهام مامان محمدحسین
9 اسفند 92 21:27
عزیز دلم ....خب دلش برای باباش تنگ شده...خدا سایه هردوتون رو روی سر حسناسادات جونم حفظ کنه.....
مامانی
پاسخ
سلام زنده باشی مامان محمدحسین
مامان محمدحسین
11 اسفند 92 11:21
عزیزم امیدوارم شما هم به خوبی این مرحله رو بگذرونید....
مامانی
پاسخ
سپاس مامان محمدحسین جون
مامان بهار و مهیار
19 اسفند 92 23:57
سلام ممنونم به وبلاگ دخترم نظر کردید،ارادت من و عزیزامو به دختر خانم سیده تان قبول کنید.اگر زیارت امام رضا ع رفتید مارا.یاد کنید.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلآب می باشد