حسنا ساداتحسنا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

گلآب

محرم امسال

1391/9/24 0:56
نویسنده : مامانی
268 بازدید
اشتراک گذاری

امسال هم  خدا عمری بهمون داد تا به محرم برسیم.امسال محرم تو خونه ی ما حال دیگه ای بود. وجود یک کودک شیرخوار دل هر مادری رو تو محرم به سمت علی اصغر امام حسین(ع) میکشونه.ولی متاسفانه به خاطر حسنا که تو شلوغی آروم نمیگرفت زیاد نتونستم تو مجالس روضه شرکت کنم، پیش خودم خیلی ناراحت بودم شب هفتم بود که خیلی حالم گرفته بود یه بغضی رو دلم بود بابایی هم که حال منو دید گفت پاشو آماده شو تا 3تایی بریم یه جایی روضه! خلاصه 3تایی سوار ماشین شدیم که همون یک دقیقه اول حسنا خوابش برد بیرون هم هوا خیلی سرد بود خلاصه یه دوری زدیم دیدیم با بچه اونم خواب و تو این شلوغیای مجلس ها و تو این هوا اصلا نمیشه رفت عزاداری! ما هم دست از پا کوتاهتر تصمیم گرفتیم برگردیم تو راه برگشت بابایی پارچه سبز خرید تا برای حسنا خانوم یه لباس سقا بدوزم.فردا صبح هم بابایی عازم تهران بود تا امسال عزاداری تاسوعا و عاشورا رو تهران باشه وهم یه سری به مامان مرضیه و باباجون بزنه.

 

خاله فهیمه هم قراره این یک هفته رو بیاد اصفهان، منم بعد از رفتن بابایی کوچ میکنم به خونه ی مادرجون.

اون شب بعد از خوابیدن حسنای گلم و بابایی شروع کردم به دوختن لباس مشکی حسنا. تا ساعت 3 بیدار بودم تا تمومش کردم، یه دست لباس مشکی برای دخترم که همیشه یادش بمونه که محبت اهل بیت پیامبر (ص)رو همیشه چه در دل وجان و چه در ظاهر باید حفظ کنه چه در عزاداری هاشون و چه روزهای عید و میلادشون، که همه ی هستی ما بسته به محبتشون .......

 

اینم دوتا لباسیه که خودم برات دوختم، پیرهن مشکی اولین محرمت و شلوار پیشبندی دار که برای حاجی خورون دایی رسول پوشوندمت!

    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلآب می باشد