حسنا ساداتحسنا سادات، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

گلآب

میلاد امام رضا(ع) مبارک

1392/6/27 0:15
نویسنده : مامانی
232 بازدید
اشتراک گذاری

 

باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

 

 

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)

 

خیلی دلم هوای مشهد کرده.آخرین بار ماه اول بارداریم بود که از طرف دانشگاه به عنوان متاهل اردو رفتیم.هنوز نمی دونستم یه فرشته تو دلم دارم به خاطر همین اونجا از امام رضا(ع) یه فرزندصالح و سالم خواستم، خواستم تو تربیتش کمکم کنن. خدا روشکر یکماه بعد فهمیدم که بعله دعام مستجاب شده...

 

یا امام رضا(ع) چه تو تصمیمم برای ازدواجم باآقاسید وچه برای بچه دارشدنمون و چه برای طلبگی آقاسید  از شما مدد گرفتم. دستمونو بگیریید برای ادامه ی این مسیر ...

 

کمکمون کنید کم نیاریم...

 

حسناسادات رو هم همون اول وقف اهل بیت(ع) کردیم. که یقین داشتیم و بیشتر داریم که تنها و تنها راه سعادت چنگ زدن به ریسمان معصومین(ع)است.انشالله که زندگیمون و زندگیش همه بر پایه رضای خدا و تمسک به اهل بیت(ع ) و قرآن باشه و جوری باشیم که کمکی به ظهور آخرین ذخیره الهی برزمین،حضرت امام زمان(ع) باشیم. انشالله ...

 


 

پ .ن  : حدود چند سال پیش! در چنین روز پرخیروبرکتی (یعنی روز میلاد امام رضا(ع)) طفلی چشم به این دنیا گشود. پدر و مادرش به عشق این امام عزیز نام مادربزرگوارشان را بردخترک نوزاد نهادند تا برکتی و چراغی باشد برای ادامه ی مسیر زندگیش انشالله ...

همه عمر برندارم، سر از این خمار مستی               که هنوز من نبودم، که تو در دلم نشستی

                                                  یا امام رئوف همه چیزم از توست .

                                                                                               پس تولدم مبارک...

ادامه مطلب یه شعر زیبا از حمیدرضا برقعی

میان این همه غوغا، میان صحن و سرایت

بگو که می رسد آیا صدای من به صدایت؟

منی که باز برآنم که دعبلانه برایت

غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت

 

من و عبای شما؟ نه من از خودم گله دارم

من از خودم که شمایی چقدر فاصله دارم

هنوز شعر نگفته توقع صله دارم

منی که شعر نگفتم مگر به لطف دعایت

 

چقدر خوب شد آری، نگاهتان به من افتاد

همان دقیقه که چشمم درست کنج گهرشاد

بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد

هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت

 

چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست

که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است

من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست

اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت؟

 

دوباره اشک خداحافظی رسیده به دامن

دوباره لحظهء تردید بین ماندن و رفتن

و باز مثل همیشه در آستانهء در من ـ

کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت

 

 سکوت کرده دوباره جهان برای من و تو

نبود و نیست صدایی به جز صدای من و تو

و می روم به امید دوباره های من و تو

میان این همه غوغا میان صحن و سرایت

 

                                    (سیدحمیدرضا برقعی . قبله مایل به تو)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

علامه کوچولو
26 شهریور 92 18:22
سلام عجب پست پرباری

1- متوجه شدیم اسمتون یا نجمه است یا تکتم حالا کدام یک؟البته هردو بسیار زیبنده و پرمعنان

2-مفتخرین به همراهی با سرباز آقا(عج) خدا نگهدارتون باشه و همسرتون هم در رکاب آقا موفق و موئد باشند

3-حسنا سادات نازنین هم چون محمدباقر من هدیه این خانواده نازنیند

مجددا عیدتون مبارک و انشاءالله به زودی زود زیارت امام رضا علیه السلام نصیبتون بشه




علیک سلام.

1.کدوم یک؟اگه گفتین؟

2.خدا کمک کنه،شمام دعا کنید به ادامه ی راه...

3.عیدشما هم مبارک.

انشالله. از اعماق وجودم آمین بانوجان





علامه کوچولو
27 شهریور 92 6:27
سلام
حسم میگه نجمه باشین


مامان روشا
27 شهریور 92 11:07
تبریک و یه دنیا آرزوی خوشبختی

با اجازه من لینکتون کردم.شما هم دوست داشتی لینک کن


ممنون خانومی

چشم.اجازه ما دست شماست
الهام
27 شهریور 92 12:46
تولد تولد تولدت مبارك
مبارك مبارك تولدت مبارك
انشاالله بزودي زود طلبيده بشين(با ما)
يادته شربت طالبي رو تو اون قابلمه بزرگا روز آخر تكون داديم! بيچاره حسنا چه فشاري تحمل كردا!

انشالله زود زود
اون ظرف طالبی به کنار
ظرفهای غذا که از رو آسانسور برمیداشتیم هم به کنار
خدمت به زائر امام رضا(ع) باعث شد اتفاقی نیفته.
محبوبه
28 شهریور 92 0:57
به ظاهر زائرم اما زیارت را نمی فهمم
من بیچاره لطف آشکارت را نمی فهمم

تو از من بیشتر مشتاق دیداری و من حتی
به دل افتادن گاه و گدارت را نمی فهمم

زیارت نامه می خوانم دلم از نور لبریز است
"اگر چه گاه معنای عبارت را نمی فهمم"

تو پرواز مرا در اوج می خواهی و می دانی
من از بس در قفس بودم اسارت را نمی فهمم

به جای غربت تو ازدحام صحن را دیدم
غریبی آه درد بی شمارت را نمی فهمم
...
به هر زائر سه جا سر می زنی- دلگرمی ام این است-
زیارت نه ولی قول و قرارت را که می فهم


عالی
چقدر زیبا بود
مامان اهورا
2 مهر 92 11:22
مامانی زود بیا آتلیه خانگی مارو ببین.


چشم حتما
مامان اهورا
6 مهر 92 17:48
ما هی میایم...هی میریم!!!!!!!!!! پس کو پست جدید؟؟!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گلآب می باشد