دو دوست حسنا!!!
بعضی موقع ها که به کارهای آشپزخونه مشغولم حسناسادات هم میره دنبال یکی از سرگرمی هاش که کابینت ادویه هاست.به هم ریختن و در آوردن بعضی از ظرفهای ادویه تاحد چند دقیقه میتونه اونو یکجا نگه داره تا من به کارم برسم.
چند وقت پیش توسط آقاسیدمون کشف شد که بععععله حسنا به دنبال هدف خاصی بطرف ادویه ها میره و اونا رو به هم میریزه و اون رسیدن به این دوتا عشقشه!!!که باید بیارتشون تو اتاق.
یعنی محاله من این دو تارو ببرم بذارمش سرجاش و دوباره حسنا طی فرصتی برشون نداره بیاره تو اتاق. نمی دونم چی تو این دوتا ظرف دیده که تو بقیه شون ندیده.خدا می دونه!!!!
ظرف پونه و شیشه فسقلی به دونه ها دو دوست حسنا!!!
پی نوشت : حسنا جزء اون دسته بچه هاییه که در دوران خاصی به یک چیز خاص علاقه زیادی نشون میده.اولین چیزی که نسبت بهش عکس العمل نشون داد در سه یا چهار ماهگی بود که به یه کلاف نخ (بالاسرش آویزون کرده بودم)علاقه داشت!!!!البته در بین کلی چیز دیگه که بالاسرش بود اونو ترجیح میداد.