ماجرای تولدها
ازو نجایی که من و بابائیش قرار نداشتیم امسال تولد بگیریم،
حسنا امسال دو تا تولد داشت!!!
امسال 5فروردین مصادف شده بود با ایام فاطمیه و هم اینکه نمی خواستیم کسی تو زحمت بیفته آقا سید فرمودند که تولد به اونصورت نگیریم من هم موافقت کردم،و به دنبال اون تو اون ایام اصلا حرفی از روز تولد و اینا نزدیم بلکم ملت یادشون نیفته و قضیه فیصله پیدا کنه ولی دریغ که هواداران پر و پا قرص حسناخانوم و از جمله کوثر و محمدحسین برای عالمی بس بودن که به همه یادآوری کنن!
از طرفی من و آقاسید تصمیم داشتیم یه روز همه رو ناهار دعوت کنیم خونمون ولی خداییش نمی خواستیم کسی به حساب تولد بذاره و بیفتن تو زحمت،ولی اونروز که اومدن خونمون(4فروردین) همه دست پر اومده بودن و ما هم حسابی شرمنده گشتیم!
تولد دیگه ش مال موقعی بود که رفتیم تهران در جمع خانواده ی آقاسید،
دایی آقاسیدو خانوم گلش اومده بودن دیدنی عید که دیدیم یه کیک خیلی خوشگل با اسم حسنا هم آوردن.
خدایی این یکی دیگه خیلی سوپرایزکننده بود چون اصلا انتظار نداشتیم تولد حسنا یادشون مونده باشه ولی اونا مهربونتر از این حرفان دیگه!
دو تا عمه های گل حسنا هم همون اول دیدنمون کادوشو داده بودن و من باز
دست همشون درد نکنه
اینم چندتا عکس از تولد ها!
تولد در جمع خانواده بابای حسنا
حسنا و سحرناز و نازنین زهرا
تولد در جمع خانواده مامان حسنا
مجتبی و کوثر و حسنا و محمدحسین
پی نوشت: تو هر دو تا تولد صرفا دورهم جمع بودن مهم بود و خدا رو شکرحرمت ایام شهادت نگه داشته شد چون نه بزن بکوبی بود و نه آهنگی و نه ... هیچوقتم نبوده و نخواهدبود انشالله